مرغابی ها

ابن شهر آشوب از محمد پسر وهبان ذهلی از براء پسر عازب روایت کرده است:

روزی یک دسته مرغابی از بالای سر ما گذشتند و یکباره صدایی ایجاد کردند. امیرالمؤمنین علیه السلام به لشکرشان فرمودند: به درستی که این دسته مرغابی بر من و شما سلام کردند. آنگاه منافقان گفتند: چطور ممکن است؟ امام به قنبر فرمودند: ای قنبر! با صدای بلند بگو: ای مرغابی ها! دعوت امیرالمؤمنین و برادر فرستاده پروردگار را اجابت کنید. قنبر آنها را صدا زد. ناگهان مرغابی ها دور سر مبارک امام علی علیه السلام حلقه بستند. امام به آنها فرمودند: پایین بیایید. مرغابی ها نیز پایین آمدند و مانند یک فرش بر صحن مسجد پهن شدند. سپس ایشان با مرغابی ها سخن گفتند ولی ما معنای آنرا نمی دانستیم و مرغابی ها هم سر خود را تکان می دادند.

سپس به آنها دستور دادند به اذن خداوند متعال سخن بگویند، یکباره به اذن خدای تبارک و تعالی با زبان فصیح عربی همه با هم گفتند: "السلام علیک یا امیرالمؤمنین و سید الوصیین و یا حجة الله علی خلقه اجمعین" (سلام بر تو ای سرور مؤمنان و ای سرور اوصیا و حجّت خدا بر تمام خلایق.)


*  منبع :http://aboutorab.com/